خاطرات بر باد رفته ...


ღ...ღ سايه روشن ღ...ღ

 

کنجی خلوت

ظلمت شب و سکوت زندگان در تنهايی خزان

کنار روزنه ای که پنجره نام دارد نشسته ام در رويايی خام که هر لحظه بيشتر قلبم را می سوزاند

و با سکوت همنوا می گردم و به ياد خاطرات بر باد رفته اشک می ريزم خاموش و بی صدا ...

آيا خاطرات به سرقت رفته توسط افسر محبت پيدا خواهد گشت ؟....

بايد در خانه انتظار به سر برد ..

 

 



نظرات شما عزیزان:

سودا
ساعت18:12---2 آبان 1391
سلام
وبت عالیه موفق باشی


زهراامینی
ساعت14:18---1 آبان 1391
سلام عزیزم
خیلی قشنگ بود
موفق باشی
یاحق


negar khon
ساعت17:43---30 مهر 1391
خدايا خيلي ها دلمو شكستند..ديگه تحمل ندارم..امشب بيا بريم سراغشون من نشونت ميدم تو ببخششون.......

ژيلا
ساعت11:10---30 مهر 1391
من از بازی نور در وادی بی قلب ظلمت ها نمی ترسم
من از حرف جدایی ها
مرگ آشنایی ها
من از میلاد تلخ بی وفایی ها می ترسم

slm kati webet khili ghashnge azizam mc sar zadi mishe hamo link konim?


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





♥ پنج شنبه 27 مهر 1391 ♥ 20:37 بـ ه قـلمـ h... ♥


طراح : صـ♥ـدفــ